استاد دانشگاه اصفهان مطرح كرد؛
در زنجیره ثمردهی علم تا ثروت مشکل داریم
به گزارش کنکوری، اصفهان استاد دانشگاه اصفهان اظهار داشت: ایران در عرصه های تولید علم جایگاه خوبی دارد و جزء کشورهای برتر جهان است، اما در حوزه رتبه هایی که به فاکتورهای اقتصادی کشور مربوط می شود، وضعیت نامناسبی دارد. به عبارتی، ما در زنجیره ثمردهی علم تا ثروت مشکل داریم.
رضا انصاری، عضو هیئت علمی گروه مدیریت دانشگاه اصفهان در گفتگو با ایسنا به بیان نکاتی مهم در مورد اهمیت علم، تکنولوژی، صنعت و نوآوری در کشورمان، ایران و نیز توان رقابتی، شاخصهای اقتصادی و اندازه اقتصاد کشورهای جهان با عنایت به معیارهای علم، تکنولوژی و نوآوری پرداخت. شرح این گفت و گو را می توانید در ادامه بخوانید.
لطفا بفرمایید وضعیت ایران در عرصه تولید علم و چرخه تولید علم به ثروت در میان کشورهای دنیا چگونه است؟
در حال حاضر ما در حوزه های تولید علم جایگاه خوبی داریم و جزء کشورهای برتر جهان هستیم، اما در زمینه رتبه هایی که به شاخصهای اقتصادی کشور مربوط می شود، بطورمثال درآمد سرانه یا شاخص رفاه، وضعیت نامناسبی داریم. یعنی ما در زنجیره ثمر دهی علم تا ثروت مشکل داریم و این مشکل دلیلهای مختلفی دارد. به صورت کلی، ما هنوز در مورد چرخه تولید علم به ثروت موفق نبوده ایم.
بخش دیگری از مشکل ما اینست که عمدتاً اقتصادمان منبع محور بوده و هست. یعنی کشور ما بر مبنای منابع طبیعی مانند گاز، نفت و معادن و مواهب طبیعی اداره می شود. وقتی به صادرات کشور نگاه می نماییم، عمده صادرات کشور از راه صنایعی صورت می گیرد که اصطلاحا می گوییم commodity محور است، یعنی از منابع خام و طبیعی مانند نفت و گاز و پتروشیمی و مواد معدنی استفاده می شود.
در چند دهه اخیر، در دنیا تغییری در پارادایم های اقتصادی رخ داده است. برای مثال، اگر شما به سالهای اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ نگاه کنید، متوجه می شوید که برترین بنگاه های جهان، بنگاه های از نوع انرژی و مالی بودند و خبری از بنگاه های تکنولوژی محور و دانش محور در آنها نبوده است. در سال ۲۰۰۵ در بین بنگاه های دنیا، از نظر ارزش بازار، بنگاه تکنولوژی فقط مایکروسافت بود. اما در سالهای اخیر شرایط تغییر کرده و ما می بینیم که شرکتهای برتر سه شرکت تکنولوژی محور دنیا مایکروسافت، انویدیا و اپل هستند. این سه شرکت از نظر ارزش بازار (Market Cap) از کل شرکتهای بازار بورس چین ارزشمندتر هستند و ارزش آنها به ۱۰ تریلیون دلار نزدیک می شود. در واقع، در سالهای اخیر این بنگاه ها هستند که خلق ارزش و خلق ثروت می کنند.
اقتصاد ملی کشور ما چطور می تواند توان رقابت با اقتصاد جهانی را پیدا کند؟
ما در اقتصاد ملی مان باید زنجیره ثمردهی علم تا ثروت (علم، تکنولوژی، تولید، صنعت و در نهایت خلق ثروت، ارزش و ارزآوری برای کشور) را اصلاح نماییم. هر چقدر یک کشور صادرات بیشتر و درآمدهای ارزی بیشتری داشته باشد، درآمد سرانه نیز افزوده می شود.
اصلی ترین شاخصی که میتوان رفاه ملی را با آن سنجید، درآمد سرانه است. باید یک بینش علمی وجود داشته باشد که ما در آن مشکل داریم. یعنی در دانشگاه در زمینه توزیع و تولید علم کار می کنند و دستاوردهای علمی خوبی داریم، اما این ها خودش را در درآمد سرانه نشان نمی دهد. یکی از اصلی ترین لطمه هایی که ما در این زنجیره داریم اینست که اقتصاد ایران به شکل ذینفعانه اداره می شود و به طور عمده اقتصاد ما مردمی نیست و همین مساله این سبب شده که یک اقتصاد رانتی غیررقابتی داشته باشیم. در این شرایط نیازمند اصلاح ساختارهای اقتصادی و صنعتی مانند یارانه ها و ساختار مالکیت هستیم.
این توان رقابت را باید چطور و از کجا به دست آورد؟
از تکنولوژی و نوآوری، وقتی رانت ها و یارانه های پنهان قطع شود، بنگاه برای رقابت پذیر شدن خودش بر نوآوری و تکنولوژی سرمایه گذاری می نماید. آنجاست که علم، نوآوری و تکنولوژی اهمیت پیدا می کند و برای بنگاه، تحقیق و توسعه، R&D و نوآوری مهم می شود. ما باید این موارد را اصلاح نماییم. یکی از مهم ترین و بزرگ ترین کارهایی که دولت آینده می تواند در این عرصه انجام دهد اینست که ساختارهای اقتصادی و مالکیت بنگاهی مان را با این هدف و بگونه ای اصلاح نماییم که بنگاه های اقتصادی ما رقابتی تر شوند، توان رقابتی شان افزایش پیدا کند و این زمانی امکان پذیر است که ساختار مالکیت در بنگاه های ما از دست نهادهای حاکمیت به بخش خصوصیِ واقعی و ذیصلاح سپرده شود.
مالکیت شرکتهای بزرگ ایران یا دولتی است و شبه دولتی یا خصولتی است و این اشکال اساسی کار است. ما در یک مقطع زمانی به سراغ خصوصی سازی رفتیم، اما در واقع خودمانی سازی کردیم. خصوصی سازی زمانی می تواند موثر باشد که آن بخش خصوصی یک بخش خصوصی واقعی و با صلاحیت باشد. خصوصی سازی یک دارو است، اما هر دارویی امکان دارد با هر بدنی سازگار نباشد. بنابراین، ساختار مالکیت ها باید اصلاح گردد و ما باید بخش خصوصی را طوری تقویت نماییم که هم متناسب با شرایط جامعه باشد و هم ذیصلاح باشد.
در کشورهای دیگر وضعیت بنگاه های دانش بنیان و اقتصاد رقابتی به چه صورت است؟
ما باید به سمتی حرکت نماییم که اقتصاد از دانش محور، دانش بنیان شود. یعنی باید بنگاه های بزرگ دانش بنیان ایجاد نماییم تا بتوانند از راه تکنولوژی و نوآوری ثروت خلق کنند. برای مثال، در سالهای اخیر شرکتی در هلند به نام ASML شکل گرفته است. این شرکت در زنجیره semiconductor ها کار می کند و ارزش این بنگاه بتازگی از شرکت هواپیماسازی ایرباس هم بیشتر شده است و این یعنی تکنولوژی. محصولاتی که این شرکت تولید می کند را به شرکت TSMC تایوان می دهد، که این شرکت هم در حوزه نیمه هادی ها و ریزتراشه ها کار می کند. اگر همین امروز چین به تایوان حمله کند، محصولات الکترونیک دنیا که به ریزتراشه ها، همچون لب تاپ ها، گوشیها و تبلت ها وابسته است، بشدت گران می شود. ۷۰ درصد ریزتراشه های مورد نیاز صنایع الکترونیک آمریکا توسط TSMC تایوان تولید می شود و این یعنی بنگاه سازی که کشورهای پیشرفته را به خودش وابسته می کند. پس امروز تکنولوژی و نوآوری و بنگاه های دانش بنیان دنیا علاوه بر این که عامل رشد اقتصاد هستند، عامل خلق ثروت، افزایش رفاه و اقتدار سیاسی برای چانه زنی در مذاکرات بین المللی نیز هستند.
اندازه اقتصاد کشوری مثل کره جنوبی در سال ۱۳۵۷، ۵۱ میلیارد دلار بوده، در حالیکه اندازه اقتصاد ایران در همان سال، ۷۸ میلیارد دلار بوده است. یعنی تقریباً ۱.۸ برابر کشور کره جنوبی. بعد از چهار دهه، اقتصاد کره جنوبی ۱.۷ تریلیون دلار شد و اقتصاد ایران تقریباً ۳۰۰ میلیارد دلار.
اقتصاد کره جنوبی در این چهار دهه به سمت زنجیره ثمردهی علم تا ثروت پیش رفته و علاوه بر این اقتصاد این کشور دانش بنیان شده است. برای مثال، هم اکنون، ارزش شرکت سامسونگ ۳۸۰ میلیارد دلار است و یعنی ارزش این کمپانی از کل اقتصاد ایران بیشتر است. یا در نمونه ای دیگر، اقتصاد کشور ترکیه در سال ۲۰۰۱، ابتدای قرن ۲۱، ۲۰۱ میلیارد دلار بوده و امروز یک تریلیون دلار شده است. به عبارتی، اقتصاد این کشور ۵ برابر رشد کرده است.
استراتژی باید توسعه صادرات باشد نه فقط جایگزینی واردات. بنگاه های ما باید صادرت محور باشند. ضروری است از بنگاه ها حمایت نماییم، اما حمایت هدفمند و هوشمندانه. پشتیبانی از صنعت نوزاد، اما صنعت خودرو ما دیگر نوزاد نیست. صنایع نوزاد از راه سیاست تجاری حمایت می شوند و ما باید این ها را اصلاح نماییم.
حتی در کشوری مثل ویتنام، در شروع سال ۱۳۹۰، درآمد سرانه هر ویتنامی ۱۰ دلار بوده و الان به ۵۰۰ دلار رسیده است. یعنی در عرض ۳۴ الی ۳۵ سال، درآمد سرانه هر ویتنامی به دلار، ۵۰ برابر شده است که این پیشرفت ریشه در اقتصاد و خلق ثروت از راه تکنولوژی دارد.
آیا ما می توانیم تمام تکنولوژی را به تنهایی خودمان در داخل تولید کنیم؟
همه را نه، احتیاج به سرمایه گذاری داریم. ما نیازمند این هستیم که در کشورمان دستگاه دیپلماسی بشکلی کار کند که شرایط برای سرمایه گذاری و همکاری تکنولوژیک، صنعتی و اقتصادی با بنگاه های برتر جهان، برای انتقال تکنولوژی و تقویت مراودات، از نظر صنعت و تکنولوژی فراهم گردد.
هیچ کشوری در دنیا نمی تواند بدون مراودات به موفقیت برسد. ضمن حفظ عزت برای ملت ایران، باید بگونه ای حرکت نماییم که این فرآیند توسعه اقتصاد از راه تکنولوژی و نوآوری رخ دهد، نه از راه منابع.
برای مثال نروژ کشوری است که منبع محور است. یعنی منابع نفت و گاز دارد، اما اداره این کشور از راه غیر منابع طبیعی بوده و درآمد ناشی از فروش منابع طبیعی این کشور در صندوق توسعه ملی نروژ می رود. هم اکنون، این صندوق ۱۶۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد و در شرکتهای دنیا سرمایه گذاری می نماید و از این سرمایه گذاری باز سود نصیب آن می شود.
ساختار مالکیت در بنگاه های ما هم اکنون به چه شکل است؟ آیا به نظر شما این ساختار احتیاج به اصلاح دارد؟
تا زمانیکه ساختار مالکیت در بنگاه های ما در اختیار بخش های دولتی، خصولتی و شبه دولتی باشد وضعیت همین است. هر زمان که دیدید بزرگترین بنگاه های دولتی ما به بخش خصوصی سپرده شدند، یعنی ما در ریل توسعه قرار گرفته ایم. اصلاح ساختار مالکیت در بنگاه های ما مسئله مهمی است که یک دفعه هم امکان پذیر نیست. باید کم کم به سمتی برویم که اجازه دهیم بخش خصوصی، بنگاه سازی و صنعت سازی کند. هر نوع توسعه ای از راه قوی شدن اقتصاد از راه بخش خصوصی امکان پذیر است.
نقش دانشگاه ها در حل معضلات اقتصادی کشور چیست؟ چرا دانشگاه ها نمی توانند بعنوان نهادی علمی مشکلات را آن طور که انتظار می رود حل کنند؟
دانشگاه ها در نظام تصمیم سازی کشور هیچ جایگاهی ندارند. نهاد علم، دانش و دانشگاه در تصمیم سازی ها جایگاه واقعی خود ندارد. به بیان دیگر، دانشگاه فقط در حد ویترین است. هر زمان که بستر اقتصاد ملی اصلاح گردید، آن زمان، خود به خود بنگاه های مانند سیلیکون ولی آمریکا که در کنار دانشگاه استنفورد قرار دارد، جای می گیرند. بافت اقتصاد ما بشکلی است که هنوز احساس احتیاج به تکنولوژی و نوآوری در کشورمان شکل نگرفته است. دانشگاه مظلوم ترین نهاد در ایران است. فرآیندهای نوآوری و هوشمندی تکنولوژیک در بنگاهای ما وجود ندارند، در بنگاه های ما واحد R&D وجود دارد، اما کارکرد آن ناچیز است. نگاه به R&D می تواند cost یا investment باشد که در بنگاه های ما، مدیران آنرا از جنس cost می بینند و واحدهای R&D بزرگترین بنگاه های ایران تنها در حد یک دفتر ارتباط صنعت با دانشگاه است.
بنابراین، دانشگاه زمانی می تواند نقش آفرین باشد که ما در صنایع R&D قوی داشته باشیم و R&D زمانی در صنایع شکل می گیرد که بنگاه به فکر رقابت پذیرتر شدن بنگاه خود و کاهش هزینه های تولید باشد.
بسیاری از مدیران در شرکتهای دانش بنیان از پرداخت مالیات ارزش افزوده گله مند هستند و معتقدند با وجود ارزش افزوده ما باید محصول خودرا ۹ درصد گران تر بفروشیم و چنین مالیاتی موجب می شود صاحب کسب و کار ۹ درصد از رقبای جهانی خود عقب بیفتد. نظر شما در اینباره چیست؟
در دنیا برای شکل گیری بنگاه های نوزاد، بخصوص دانش بنیان ها، حتما از آنها حمایت می شود. سیاست های حمایتی در دنیا متنوع است، مانند تخفیف های ویژه مالیاتی، فاندها یا کمک برای صادر کردن محصولاتشان. این که جنس حمایت چطور باشد، متناسب با شرایط است. منتها مشکل ما اینست که می خواهیم بنگاه های دانش بنیان را در درون با اتکا بر ظرفیتهای خودمان شکل دهیم. برای مثال، امروز هوش مصنوعی یکی از مهم ترین دغدغه های بشر است و ما نیازمند این هستیم که در یک پارادایم نوآوری باز بتوانیم هزینه های دستیابی به تکنولوژی ها، نوآوری ها تکنولوژیک و همچنین زمان دستیابی به تکنولوژی ها را کاهش دهیم. در واقع، ما نیازمند همکاری و قرار گرفتن در زنجیره تولید و ارزش جهانی هستیم.
و در نهایت آیا میتوان انتظار داشت که همه رشته های دانشگاهی خلق ثروت کنند؟
ما باید درباره ی تولید ثروت از راه دانش فهم دقیقی داشته باشیم. برخی از رشته ها، رشته هایی هستند که از نظر ماهیت با یکدیگر متفاوت هستند. در آموزش عالی مشکل ما اینست که نیاز محور نیستیم، در حالیکه ما باید متناسب با نیازهای جامعه دانشجو تربیت نماییم.
در علوم اجتماعی و علوم انسانی، بحث ارتباط با جامعه از اهمیت برخوردار می باشد. این رشته ها می توانند بر روی مؤلفه های فرهنگ ملی ما کار کنند. برای مثال، اگر ما بتوانیم کاری نماییم که دانشگاه های ما در حوزه ادبیات فارسی آن فرهنگی که در ادبیات ایرانی و فارسی وجود دارد را ترویج کنند، ما می توانیم بگوییم که این رشته ها رسالتشان را به درستی انجام داده اند.
ارتباط دانشگاه ما با جامعه ضعیف است. موضوع همیشه خلق ثروت نیست، بلکه خلق ثروت و ارزش است که اهمیت دارد. ما می گوییم ارزش آفرینی و ثروت آفرینی. در حوزه علوم انسانی ما باید در ارزش آفرینی نقش ایفا نماییم و برای هر رشته ای تعریف نماییم که چطور میتوان ارزش آفرینی کرد. به عبارتی، ارزش آفرینی را باید در کنار ثروت آفرینی معنا نماییم.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب